night life :/

ساخت وبلاگ

الان ساعت یه ربع مونده به پنج  صبح و من هنوز بیدارم ..مثل همیشه ..واسه تموم تصمیمای بزرگی که خواستم بگیریم اولین پلن سحرخیز شدنه که بدون اغراق میگم حتی یکبارم تجربش نکردم و گاها بیشتر از گاها البته ...خیلی وقتا از خودم ناراحت میشم که چرا جدی تصمیممو عملی نمیکنم ..با این وجود بهونه خوبی که هست جغد درونمه که اینجور نیست که روز میخوابم شبم بخوابم ..کاری که قراره تو روز انجام بدم ،شب انجام میدم..

حس خیلی یونیکیه ی ساعت  یک به بعد شب ..واقعا اینکه شرایط عوض میشه همیشه واسم ملموس بوده تصمیمای جدی تو زندگی گرفتم که مدیون سکوت ارامشبخش شب بوده ..به جز خستگی سرکلاس ضرر آنچنانی بهم نرسونده خوشبختانه!!اون موقعه ها شب بیداریام به چت و رادیو هفت و رادیو کنکور آسان است و تست ریدینگ واسه کنکور سر این تایمو این چیزا میگذشت حالا هم خیلی تغییر نکرده ..بعد از چند سال من هنوز مجبورم بخونم اونم فارما حیف تک تک لحظه هایی که من به خاطرش احساس خستگی ،پوچی،گیجی. حسای مشابه میکنم :(

صبح سحر خیز بودنم خیلی از صبای شنبه داره تکرار میشه و همچنین لذت توصیف نشدنی که اون داره ..به نظرم باید یه شب تا صبح، جمعه شب  بیدار موندو واسه زندگی چرتکه انداخت و شنبه اش ساعت 6 بیدار بود و اجرا کنی برنامه هاتو..اونوقته که ساز زندگی  کوک میشه و حالت  کوک تر البته اینه که مهمه چون حال ناکوک اندازه ساز ناکوک زنندس. .

گاه نوشته های دکترچه :)...
ما را در سایت گاه نوشته های دکترچه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5doctorchee بازدید : 216 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 2:40