New year

ساخت وبلاگ

امشب آخرین شب سال 95 ..

خیلی وقت نوشتن بود این مدت و من ننوشتم حتی بعد از امتحان علوم پایمم که پایان خستگی و فشار زیادی بود که اون مدت تحمل کردم   ولی شاید همون خستگی به روزای خوبمم رخنه کرده که ننوشتم..متن قشنگ این روزا زیاد نوشته و خونده میشه هیچ کدوم حرف دلم نبودن فقط کسی میتونست اینا رو به دوش واژها ها بکشه که اون شرایط یا مشابهش رو لمس کرده باشه ..

هم کلاسیم یه متن نوشته که بیشتر از همه قشنگ به دلم نشست همون اول که خوندمش ..


دیر زمانی بود میخواستم به هر بهانه بنویسم ..وقتی لای انبوهی کاغذ گم شده بودیم بیشتر از همیشه دلتنگ و تنها بودیم و این تنها قشنگی اون دوران بود .. دلتنگی .. همین بود که  به عزیزامون نزدیکمون میکرد ...دس به قلم میشدیم برای نوشتن و دورریختن اینهمه دلنوشته .. روزا گذشتن دور و برمون شلوغ شد با چیزای رنگارنگ ..دلتنگی هامون رنگ کهنگی گرفت و دفن شد ته قلبمون .. دیگه حتی یادشم نکردیم زمانی .. فراموشی خصلت بشریت ...حالا که آخرین شبه ساله .. رو راس باشم با خودم شبی مث خیلی از شبای دیگه منتها با ی فرق .. که باید حسش کرد .. ی نگا .. ی لحظه .. ببین تا کجا اومدیم .. بالا پایینایی که داشتیم .. خنده های از ته دلمون .. گریه های گاه و بی گاه .. روزای خوشمون.. دلتنگی هامون .. دلبستگی هامون .

 بالا پایین زیاد داشتیم ولی خاطراتی ساختیم که شاید دیگه هیچ وقت تکرار نشن .. روزای ی سال دیگه از زنگیمون .. حتی نمیشه به حافظه اعتماد کرد که اونا رو دستکاری نکنه. . ولی احساس میتونه دس نخورده بمونه .. 

ی نگا بنداز به رشته های محبتی که ساختی و نخ های ضعیفی که پاره شد ...

شاید بلد نباشیم حرفای قشنگ بزنیم ولی ته دلمون همش هست .. 

جمع رو یادمون هس .. خوشی ها و ناخوشی ها رو یادمون هس...

نمیدونم سال بعد قراره چی بشه .. ولی اینو میدونم که هرچی پیش بیاد هرطور بشه ،باور دارم میشه تک تک لحظات رو زندگی کرد .. میگن کوتاهه راس میگن .. نمیشه زمانو حس کرد ولی میشه در لحظه زیست .. آرزوهامون بسیار....امید داریم ...میزنه بارون این نزدیکا .. هرجا هستی و اینو میخونی هوای فردات قشنگ .....

نقطه سرخط..

اینجا رو کمتر کسی با خود دنیای واقعیتم میشناسه ولی  نمیخواستم دین مطلب ادا نشه و بدون نویسنده شیر شه ..این متن رویا بود   ..امید به روزی که بخونمش و روزای بهتری رو زندگی کنم ...

سنگینی سکوتم اجازه به بلوغ واژه ها نمیده دیگه  ..

امیدوار فقط روزای بهتر و بهتری رو شانس داشته باشیم تو زندگی تجربه کنیم..زندگی که یه سال ازش کم شد .....

من خوب یابد ادم زندگی شبونه هستم واسه همین چون الان آخرین روز نه، آخرین یکشنبه نه، آخرین هفته نه ،فقط چون آخرین شب سال ..دلتنگش شدم ...


گاه نوشته های دکترچه :)...
ما را در سایت گاه نوشته های دکترچه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5doctorchee بازدید : 237 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1396 ساعت: 20:23