گاه نوشته های دکترچه :)

متن مرتبط با «خوب بودن را یاد بگیریم» در سایت گاه نوشته های دکترچه :) نوشته شده است

به یاد ازگله..

  • تو خیلى وقت پیش مُرده بودى.قبل از این که زیر آوار سنگ و آجر جان دهى،آوار فقر و درد نفست را گرفته بود،  و با همه ى این ها توى نفس بریده هنوز نفسم بودى،  و من حالا ناسیراب ترینم از عطر نفس هایت،  به جاى تو خون و خاک بو مى کشم و میبینم چقدر عجیب که همه چیز بوىِ ما را گرفته...  اما حالا نیستى تا آخر شب ها تمام زنانگى ام را سرخ و لوند،نذرِ یک دَم از نفس هایت کنم. نیستى تا برایم از آخر برج ها بگویى و لزوم پس انداز براى روز مبادا را حالى ام کنى.نیستى تا حتى با تصورِ روزِ مبادا کنار تو حظ کنم و قلبم از خوشى بایستد. نیستى تا اون روىِ سکه ى دنیا را ببینى که هیچ رویش قرار نبود به ما بیاید،که فقط قرار بود روزِ مبادا را بى تو به من نشان دهد. نیستى تا ببینى زلزله ى درونى هزاربار از بیرونى اش کُشنده تر است. یکبار روى تمام زندگى ام آوار شد و بارهاى بعدى روى سر جنین مان در درونِ من خراب شد.و آخر بدونِ شنیدنِ لالایىِ کوردى جانش را گرفت و مرا تنها ترین بیوه ى شهر کرد. حالا تمامِ شهر بوى خونِ ما سه نفر را گرفته... دنیا_فرخى , ...ادامه مطلب

  • در حسرت موجم باران کفافم نیست..

  •  هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود از دماغ من سرگشته خیال دهنت به جفای فلک و غصه دوران نرود در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است برود از دل من و از دل من آن نرود آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت ک, ...ادامه مطلب

  • هر چیزی را زکاتی‌ست, زکات عقل اندوهی‌ست طویل...

  • اگر زمان به عقب برگردد، از هشت سالگی به کلاس زبان انگلیسی می روم اجازه نمی دهم رنگ کفش هایم را بزرگترها انتخاب کنند پفک و چیپس نمی خورم و دوباره عاشق تو می شوم در اردوهای مدرسه بیشتر می خندم زنگ ورزش را جدی می گیرم بی خیال مدیر و ناظم ، ابروهایم را تمیز می کنم و دوباره عاشق تو می شوم بیشتر پیاده روی, ...ادامه مطلب

  • گودبای پارتی سارا :)

  • حال خوب  یعنی عصر جمعه که فقط من و بابا مامان این روزا خونه ایم ولی باید بیمارستان برن و منم فرجه کورس گوارشم. .ولی بالاخره تابستونه نمیشه همه تفریحا اف شه. ..واسه همین با مریم و سارا بیرون میریم ...هیچ جمعی نمیتونه جای جمع سه نفرمونو بگیره ...حتی اگه خیلی وقت باشه که همدیگه رو ندیدیم بازم راحتی که بینمونه باعث نمیشه حرف نگفته و لحن رسمی بینمون باشه ..خیلی دوسشون دارم ...دوست خوب و قدیمی یه لنگر تو زندگی واسه آدم ..  :* تفریح اینجوری باید حال ادمو خوب کنه :) , ...ادامه مطلب

  • یاد باد آن روزگاران ...

  • چقدر زیاااااد من دنیای  وبلاگ نویسیو دوست دارم ..و حالا با خوندن وبلاگ ماهی طلا چقدر پشیمون که چرا زودتر شروع نکردم ...اصولا من اولین بار که یه وبلاگو میخونم بعد از خوندن آخرین پستاش میرم ارشیوو چک میکنم و برمیگردم به اولین پست اون ...خیلی جالب بود که هیستوریش واسه سال 88بود!!!!!!!به نظرم یه وبلاگ ا, ...ادامه مطلب

  • من از نزدیک بودن های دور میترسم...*

  • اره ترس  داره اینکه خودت بخوای با یکی حرف نزنی و ازش دور باشی ولی دلت حرف زدن باهاشو بخواد ..از یه چیزی حرف میزنم که به غریزه صرفا محدود نمیشه .. حس دلتنگی که چند وقته بهش عادت کردم و لذتبخشه برام  .یطور خودازاری اختیاریه ..شفافیت احساساتمو  از دست دادم و این مضحک ترین تغییر این سری تغییرات انقلابی زندگی بوده!!! پ.ن:شاملو , ...ادامه مطلب

  • سومین شب ارامش:(

  • کاش همه چیز به وقتش برات اتفاق بیفته ...همون موقع که ذوقشو داری ...وگرنه گذر زمان همه چیز رو برات بی رنگ میکنه ...!!!, ...ادامه مطلب

  • چهارمین شب آرامش :(

  • این ساعت، این هوا،‌ این فصلِ زیبا، نیازی نیست دلیلی برایِ غصه خوردن پیدا کنید. هرکه رفت خدا به همراهش، دستِ خودتان را بگیرید و خود را به یک قدم زدن در این هوایِ یک نفره دعوت کنید، باور کنید بستنی خوردن با خودتان در این هوا ، شکلک در آوردن برایِ بچه هایِ توی کوچه، بیرون آوردنِ لباس هایِ قدیمی که در جیبش پولِ خورد باشد، آشِ رشته یِ خانه ی مادربزرگ، همه و همه به فکر و خیالِ  کسی که حتی لیاقتِ دوست داشتن را نداشت ارجحیت دارد...#چاره دیگه جز گفتن این حرفا هست مگه؟, ...ادامه مطلب

  • بامداد پنجمین شب ارامش:(

  • شب، بزنگاه عجیبی ست سرشار از تمام نداشته هایم. تماشای چشمان بسته دختری که ندارم اغوش عشقی که نیست هویتی که لابلای سن شناسنامه امتکه تکه جا مانده است و جسمی نیمه جان که به خاطراتش پناه میاورد. شب، بزنگاه عجیبی ست....#پویا_مجیدی, ...ادامه مطلب

  • اولین شب ارامش :(

  • کاش یه مغازه بود ادم میرفت میگفت ، بیزحمت یکم"خیال خوش" میخوامببخشید این "خنده ها از ته دل"چندن اقاا؟این "ارامشا "لحظه ای چند؟این "بیخیالیا"که میپاشن  رو زندگی  مشتی چند؟از این "روزایی که بی بغضن " دارین؟از این" سالای بی رنج" اندازه دل ما دارین؟این "شادیا"دوام دارن؟نه....کاش یه جایی  بود  میشد رفت و بگی اقااا یه" زندگی " می خوام  بی زحمت جنس خوبش..., ...ادامه مطلب

  • دومین شب ارامش :(

  • رابطه ها یک بار اسماً تمام می‌شوند یک بار رسماً. یعنی آدم گاهی می‌رود که بداند ماندنش برای شما چند می ارزد؟ اینطور مواقع با یک لبخند گرم، با یک تنگدلیِ ملتمسانه برمیگردد و بهای عشقتان را هزار هزار بار بیشتر از قبل می‌پردازد. این آدم های اسمی تمام شده را می‌شود نجات داد، برگرداند، برقشان انداخت و دوب, ...ادامه مطلب

  • راه برو، خسته شدی ...بدو ..

  • همه چی داره تکرار میشه تو زندگیم ،بی هدفی ،بی انگیزه بودنم،خستگیم...همشون تو بدنم رخنه کردن وپیر شدن ...فقط نمیفهمم تو این اوضاع اون چراغای چشمک زن تو ذهنم چی ان؟گاهی دلم می خواد دیگه خاموش شن ولی حالا که چشمک میزنن دلم نمی خواد ...حکمت بودنشونو میفهمیدم خیلی خوب میشد..همونا شدن یه سراب واسه ذهن تشن, ...ادامه مطلب

  • خوب بودن یا نبودن ؟؟؟ :/

  • ‏میدونی چی سخت تر از خوب بودنه اینه که ببینی تو خوبی و به هیچ جا نمیرسی اونا که بدن همیشه موفق ترن ..,خوب بودن یا بد بودن,بی ال بودن خوب یا بد,خوب بودن را یاد بگیریم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها